شنیدم که چندیست ز ووهان چین
ی منحوس بپاخواسته از سرزمین
همه وحشت از نام او میکنند
ی عده کرونا صدا میکنند
تلف کرد و دید مردم چین را
درید بورس وعلم همه چیز را
به یک شب زدیوار چین او گذشت
سوار شد ب ماهان و ایران نشست
نفس تازه کرد و به حلق ها رسید
بدون توجه به هر کس که دید
به یک عطسه نیمی گرفتار کرد
عزیزان و یاران بسی خار کرد
چو دید مردم بی پناه و گرفتار را
خجل گشت و دید مردم شام را
ره هجرتش را کمی باز کرد
به قم رفت و آنجا کمی ناز کرد
دگر رحم نکرد او به پیر و جوان
به خلقت به رحمت زمین و زمان
چو راهش به مازندران باز شد
چو او رستمی همچون دستان شد
چو دید مردمانی که مهمان نواز
بگفتا کنم دست و پایم دراز
ز آنجا سفر کرد وگیلان نشست
به رشت انزلی بعد به تالش نشست
گرفت جان دکتر پرستار را
شهید کرده ، انسان و امداد را
ی مدت همانجا که اطراق کرد
دل هر چه سودا گران شاد کرد
چو بعد از کمی خستگی راه رفت
چو با نیمی از ما سر کار رفت
به رنگ بندی شهر توجه نکرد
صف مرغ و نان دید و توبه نکرد
کمی آنطرف رفت و آرام شد
سرساعت نه به بعد او گرفتار شد
چو دید گرچه داناییه ما را
بگفتا روم من همان شام را
که آنجا کمی رحم بمن میکنند
ویا جد من را صدا میکنند
که واکسن نباشد دگر آنجا
که جولان دهم من کمی نابجا
مهران محمودپناه
ای لعنت بر کرونا حالا شعرم گفتید براش
دیگه شعره دیگه به بزرگی خودتون ببخشید
عالی
ممنون آقا محسن گل از نظرت
عالی
ممنون از نظرت گلم