میشکستم در خودم دنیا چکار داری مرا؟
زیر بار مشکلات، ویرانه میسازی چرا؟
روز وشب هر لحظه خوردم من ز دنیا لطمهای
میستانی از وجودم هر چه دارم پس چرا؟
روز وشب دربستری افتادهام در گوشهای
رسم میزبانی چه شد،آخر طمع داری چرا؟
با وجوده زخمیم آبان و آذر هم گذشت
عمر من روزی بپایان میرسد جانم طلب کاری چرا؟
مهران محمودپناه