هرچه شد با من تو کردی روزگارم بیخیال
تو گرفتی نوجوانی را عزیزم بیخیال
شکر کردم در جوانی،دیگر اصلاً غصه نیست
لاجرم دیدم تو بردی هر چه داشتم بیخیال
گیج و مبهوت،درجوانی ماندهام؟این زندگیست؟
چرخ گردون هم گرفت این حال خوبم بیخیال
گفتم ای چرخ و فلک جنگ است میان سرنوشت
این زمستان هم تمام است کارش آخر بیخیال
من اگر در خانهای سردم و تو در کاخ زرین خودت
بر سرم باران و برف هم چون بریزد بیخیال
درد را از هر طرف خوانی همان دردِ من است
شاعرم دردم به کاغذ میبرم اما تو گفتی بیخیال
مهران محمودپناه
عالی بود بیخیال
بیخیال
بیخیال
فدای شما