در خلوت خود به هر بهانه زبان درد میشویم چرا؟
ما دو خط موازیِه ریلیم که، بهشهر،نمیرسیم چرا؟
اگر ریلها مسیره رسیدنند،چرا زهم دور میشویم چرا؟
یک پُل گمانم میانِ منوتوست،آخر سکوت میکنیم چرا؟
از غم همیشه سرودهایم،شادی چه شدآخر؟بگو چرا؟
ماکه به ظلمت تاریکی رسیدهایم،ز روشنایی سخن گفتن آخر چرا؟
وقتیکهخورشید میتابد به آسمان،بگو،زشب یاوه بافتن چرا؟
گاهی نمیشود که نمیشود،فریاد با زور گفتن آخر چرا؟
مهران محمودپناه