حاصل شده این دردُ غمُ رنج به عمرم گلهای نیست
دانم که گذشت حاصل این عمر به دنیا ثمری نیست
دلخوش به چه باشم به عمری که گذشتُ بهفنا رفت
یا بنده ناچیز که نباشم،به دنیای شما مسئلهای نیست
هر روز نگویم،چو زدردم تو بدانی و بفهمی
از مُردنِ من تا به قیامت برسد، فاصلهای نیست
ای بنده ناچیزبه دیروز خودت خوب بیندیش
من یا تو ببین یک به هزاریم و بهدنیا ثمری نیست
گفتم بنویسم ی چند بیت،که کمتر شود این دردِ وجودم
چون خفته در این خاک،ببین شاهُ گدا فاصلهای نیست
وقتی گذرد، عمر تو با درد و غم و رنج زمانه
میفهمی که جز درد تو تاصبح ببین معجزهای نیست
تنها که شدید،شعر مرا خوب بخوانید و چه گفتم
این قصۀ هر روز و شبم بودهُ انکار دوا نیست
مهران محمودپناه
چه سرونوشتی اخه برادر
عالی بود
والا سرنوشت ماست