تنم آغوش این درد است ولی گویا خدایی نیست
به تختی خفتهام آرام ولی این درد بجانم چیست؟
خداوندا پریشانم به عشقت گرچه سرمستم
به این دنیای تاریک و ز این ظلمت چو پابستم
ز امید هم سخن گفتم ولی پر درد اگر هستم
کفن آماده کن لطفاً که شاید دفترِ این زندگی بستم
زمانش را مهیا کن که من از مرگم حراسم نیست
فقط آشفته از اینم خداوندا،که آخر سر جوابت چیست؟
مهران محمودپناه