دگر اُمیدی به فردای دوباره نیست
شب را نگاهی به ماه وستاره نیست
ببخش هرچند تو وعده فردای دوباره ای
سکوتم خدایا ،دعای عاجزانه نیست
شبی را که در انزوای خلوتِ دلم
چشم براهم اما، حضرتِ ستاره نیست
در عمق نگاهت زندگی موج میزند
ولی افسوس ، کلامت صادقانه نیست
حسرتِ فردای دوباره را میخورم!
فردایی که زن،پرچمدارِ عرصه مردانگیست
درگذر زمان،به تاریخم غبطه میخورم
گذشته ای که اُوج قدرت و مردانگیست
چگونه؟ شاهدِ مرگِ لحظهها میشوم!
لحظه هایی که زن نان آورِ زندگیست
حال بی آنکه بذر عشق را در زمان فرو برم
سکوت میکنم،که سکوتم به معنای آزادگیست
مهران محمودپناه
جالب و منطقی
ممنون عزیز
لایککککککک
ممنون داداش
خیلی زیبا بود دمتگرم
ممنون عزیزم
بسیار زیبا
ممنون داداش اسماعیل
خیلی زیبا و پر احساس
فدای تو داداش پیام گل
نظر لف شماست
بسیار زیباست اشعار شما
لاااااااااایک
ممنون
Liek
الان ما تو همیروزا داریم سپری میکنیم
فدای تو عزیزممنون از شما