-
ایران من
شنبه 22 آبان 1400 20:45
کمی بیشتر اندیشه کن جان من چو یزدان پاک، دارد ایران من چو گفتار نیکت شد،اذعان من ز کردار نیکت کنم کارِ من ز پندت شنیدم جهان شاه من دروغ را بریدید ،ز ایران من عدالت نشاندید ،بر این سرزمین کنون میکنم،سجده بر این زمین تویی شاه شاهان ، ولی آهنین که؟ مسخ،کرده ایران ما را چنین؟ تویی شهسوارو،نکردی کمین زعشقت به گیتی،وطن...
-
مرداب
شنبه 13 شهریور 1400 21:03
زدی آتش به نیزاران،ببین مرداب میمیرد نریز سمی تو در تالاب،که بچه ماهی میمیرد چه حیوانات زیبایی،که در تالاب ما بودند سر این سم آلوده، ببین حیوان میمیرد چه شد بستید کمر بر مرگ این تالاب بیچاره که اینجا انزلی بی آب، ببین ،آرام میمیرد بیا باور کنیم اینجا گیاهان،شناور زندگی دارند که با مرگ یکی، زنجیرهٔ مرداب میمیرد ببین...
-
بیقرار امشب
شنبه 13 شهریور 1400 11:01
نمیدانم چرا گردیده قلبم بیقرار امشب اجل هم میکشد هر لحظه بهرم انتظار امشب چو حق دارید بنالید از برایم زار زار امشب سیاهی هم نشسته بر سر این روزگار امشب تمام شهرمان،از درد تو بدجور بیمار است برای این سفر کردن، پسر اکنون هوشیار است بنال ای مادرم، فرزند تو در قبر مهمان است میان مال و ثروت بوده و در خاک پنهان است سرایت...
-
زندگی
پنجشنبه 4 شهریور 1400 11:06
جهان مث ی رویایِ ،که تو اون زندگی جنگه اگه زنده بمونیم ما،ی جایِ دنیا میلنگه میگند خورشید میتابِه،ولی بارون نمیزاره ی دنیا دردِ تو خونه، پدر بدجوری بیماره نمیدونم کجا هستم،که دنیام، تیره و تاره کفن هم بوی خون میده،ی بچه مُرد توگهواره صدای ناله ودرده ،گمونم زیر آواریم ی ملت داره میمیره، ما از دنیا طلبکاریم دیگه آدم...
-
عصر قدیم تا فردا
یکشنبه 12 اردیبهشت 1400 16:24
روزگاران قدیم در خانها برقی نبود جز ی شمع یا سوتکا در خانها چیزی نبود یا علاالدین بود ، یا یک بخاری هیزمی یا ی کرسی با پتو خوش بودند اینجا مردمی خانهها ویلاییو هر کوچه بچه بیشمار روز پنج شنبه همه با دوستان قول و قرار خانواده دور هم جمع میشدند هر موقعی یا زهمسایه کسی بود بر سر هر سفره ای روی هر سفره اگر بود لقمهای...
-
زلزله
یکشنبه 29 فروردین 1400 11:22
دیدم که فلک به زندگی خندید عاصی شد و آسمان بهم پیچید درپشت نقاب کهنهٔ تاریخ چون گورکنی به گور میخندید با رقص گسل زمین بخود لرزید تالار بزرگ شهر فرو میریخت فانوس خیال من زتاریکی دربستر شب زٍ درد می پیچید وحشت چو فرا گرفته شهرم را این زلزله ناگهان شبیخون زد تقدیر مرا چگونه بازی داد با زور مرا زخانه بیرون کرد زنجیر بلا...
-
شعر طنز کرونا
یکشنبه 29 فروردین 1400 11:15
شنیدم که چندیست ز ووهان چین ی منحوس بپاخواسته از سرزمین همه وحشت از نام او میکنند ی عده کرونا صدا میکنند تلف کرد و دید مردم چین را درید بورس وعلم همه چیز را به یک شب زدیوار چین او گذشت سوار شد ب ماهان و ایران نشست نفس تازه کرد و به حلق ها رسید بدون توجه به هر کس که دید به یک عطسه نیمی گرفتار کرد عزیزان و یاران بسی خار...
-
شب پر دردسر
جمعه 29 اسفند 1399 14:21
عزیزان من درون قلب خود دردی نهان دارم شکستم گرچه از دنیا شبی پُر دردسر دارم نشستم پشتِ دیواری زتن، آغشته از دردم به روحم شورش افتاده بجانم خستگی دارم عجب دارد صبورم من در این صحرای تنهایی بنالم من از این دنیا کنون باشد تماشایی درون ظلمت خاموشی شب غُصه ها دارم سرودم شعرهایی را که با ناله زجان دارم خداوندا بیا امشب شب...
-
بازیچه
جمعه 24 بهمن 1399 18:39
ی دنیا درد دل دارم که در قلبم نمیگنجد گلی خشکیده ام اما، که در گلدان نمیگنجد شدم افسرده از دنیا،خداوندا من انسانم؟؟ بیادست از سرم بردار،من از بودن پشیمانم عزیزانگربگویمدردهایم را،قلم همشعله میگیرد برای هر جوان شاید،به دردش خرده میگیرد نمیدانم چرا بازیچهٔ دستُ زمانُ روزگارانم فلک دست از سرم بردار،که من از بدو ویرانم...
-
بیاد رضا نظری عزیز روحت شاد
پنجشنبه 11 دی 1399 20:37
قصهٔ تلخیست گویم چون رضا جان خاک شد آن جوانِ باصفا همچونگلی درخاکشد دل به دریا زدکفن پوشیدُ از جانش گذشت او در آن منزلگهش، تندیس در ایمان شد خسته او هرگز نشد از منجلاب زندگی قد عَلم کردُ به روی زندگی قهار شد دست ناپاک جان سالم را نمیخواهد بدان پیکر مردانه،هم آغوش قبرستان شد این چه رسمیست،هرکسی را عاشق مردم شود...
-
پرواز به یاد رضا نظری عزیز
جمعه 5 دی 1399 18:11
چنان دلگیرو دلتنگم،از این دنیایِ انسانی همه عمرم زمین خوردم دویدم بَه ،چه ؟پایانی دلم وا ماندهُ هرگز ندیدم رنگ خوشبختی اسیرم بین این دنیا،زدم لبخند، ز بدبختی مثال شاخهای خشکیده در،باغُ گلستانم رهایم کرده این دنیا،دراین بیقوله میمانم توگر مسکین ترباشی،بدانهرگزسراغت را نمیگیرند وگر محبوب دل باشی،تو را قارون...
-
مادر
یکشنبه 16 آذر 1399 10:39
نمیدانی چقدر دلتنگم از دوری تو مادر درون سینه ام آشوبُ واویلا شده مادر بنازم عاشقت بودم همیشه مهربان بودی درون پیله ام خاموش وپُرِ دردم کُنون مادر برای دردهای من همیشه مرهمی بودی زدی زخمی به دل آشفته ام مرهم چه شد مادر پس از تو خندهایم در کویر لحظها خشکید زمین وا کرد دهانش را تو را بلعیده، ای مادر قسم بر نام تو جانان،...
-
پدر
پنجشنبه 13 آذر 1399 17:13
دلگیرم و دلتنگم و دانم ثمری نیست دانم پدرم رخت سفر کردهُ دیگر خبری نیست مجنونم و دیوانه عشقِ پدرم من افسوس که هیچ لحن، ز پند از پدرم نیست هر جا که سراغ از گل و گلزار گرفتم دانم که پدر ،جز تو گل سر سبدی نیست یاده پدرم ،خنده به لب ،خسته ولی شاد افتادم و میخندم این کار بدی نیست بر خنده من، جان پدر خرده نگیرید دلتنگم و...
-
اشک حسرت
جمعه 4 مهر 1399 03:02
من دلم آزرده از این دردهای زندگی خنده میکردم به روی دوستان با خستگی شعر میگفتم برای روح و جانِ خسته ام شعرهایم همچو من هرگز نکردند زندگی من به این اشعار وشاید واژها دل بسته ام شرح حال عمر کوتاهم ،چه شد، درماندگی گاه میدیدم خودم را من درون آینه ام اشک حسرت میچکد از آینه بر زندگی چشمهایم خیس و دیدم خون چکید برگونه ام...
-
دوبیتی
جمعه 28 شهریور 1399 14:02
بنام عشق و آبادی بنام غُصۀ و شادی تو را یک روز میبینم ولی در برج آزادی مهران محمودپناه در مسیر زندگیمون میگذریم و میرسیم ما به بهار مثل لبخند بشینه آرزومون،تو مسیر زندگی و روزگار توی چهارشنبهسوری غم وغصه، همه آتیش بگیره زندگیه همه خوش باشه ،بشینه تومسیر این نگار مهران محمودپناه گله کم کن که دل تنگ تو از فاصلههاست...
-
تولد در اخر اسفند برای دختره عزیزم
شنبه 24 اسفند 1398 12:14
دخترم زیباترین داراییم آمدی من پر زعشق و شادیم آمدی و عشق جوانه میزند این بهار نو به ما سر میزند آمدی عیداست و یک فصل جدید زیر پایت غنچهء رنگ سفید آمدی با بودنت شادم کنی درکنارم باشی و آرامم کنی مهران محمودپناه
-
قارون
جمعه 29 شهریور 1398 11:42
این سوال گرچه به ذهنم مثل یک طاعون است سنتِ اهل پیامبر،چو نکاح قانون است این چقدر رسمِ عجیبیست تو قارون باشی! ما پی نانِ شبُ تو پی کارون باشی؟ شده یکبار تو هم جای فقیران بشوی؟ یا که از فقر زیاد دزد کمی نان بشوی؟ یا که بیکارشوی دزدی کنی ناچاری؟ زن و فرزند گله کردند، بگی بیکاری؟ شده از فقر زیاد همسر تو کار کند؟ یا که...
-
بیماری
دوشنبه 31 تیر 1398 23:37
صدای ناله ها در شب ،منم درچنگ بیماری اسیر درد ورنج و غم ،منو این یار پنهانی چنان حسرت به دل دارم برای لحظه ای شادی که در خواب آرزو دارم ،ببینم رنگ آزادی اگر آزادیم امشب بدست مرگ میرقصد خدایا نغمه جنگ است تنم درگور میلرزد هزاران آرزو دارم به دور از درد و بیماری خدا رخصت بده امشب ،تو از دردم خبر داری مهران محمودپناه
-
ناقوس مرگ
جمعه 20 اردیبهشت 1398 21:39
من از دنیا گریزانم چرا این بوده اقبالم از این دنیای وانفسا ببین آشفته احوالم شبانگاهان که ساعتهای عمرم بیثمر رفته کشیدم نقشی از دنیای شومی که هدر رفته اگرچه صبح من تاریکُ خورشیدم مکدر بود زمین درحسرت باران، ولی سِیلی مقدر بود کسوفی هم ،نشسته برسربالین نوزادی ببین تاریکیه مطلق،کشیده رنگ بر شادی صدای ناله های مادران ،از...
-
نگاه
یکشنبه 8 اردیبهشت 1398 19:35
با نگاهت زندگی، رنگ جدیدی میگرفت آسمان بی فروغ، از تو ستاره میگرفت من که حتی با نگاهت،از خودم بی خود شدم انقلابی در وجودم، از نگاهت جان گرفت با حضور گرم تو آفتابی شد رویای من طفلکی بیچاره مهتابم ز تو جان میگرفت آسمانم سینه اش مهتاب را گم کرده بود عاقلی بودم چرا دیوانگی جان میگرفت مهران محمودپناه
-
پدر
جمعه 6 اردیبهشت 1398 22:03
دردی به دلم زد غمِ هجران پدر آشفته شده ،ای وای دلم ،بار دگر انگار که درمانده ازاین زندگیم خون گشت ،دلم همچو شهیدان دگر هرچند شهیدان همه در باغ گلند داغش به دلم مانده فقط یاد پدر مهران محمودپناه
-
شعر خداحافظ
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 23:04
خدا حافظ عزیزه من خدا حافظ گل خوشبو یعنی قول و قرار اینِ بری ترکم کنی آسون قسم خوردم عزیزه من همیشه با تو میمونم تو تنها عشق من هستی بدون بی تو نمیتونم قسم دادم بمون پیشم دوست دارم بی اندازه لباسای تنت اینجا منو یاد تو میندازه چقدر راحت تو خوابیدی ولی رنگت که پریده خدایا تو یکاری کن ببین قلبش جواب میده ببین دستاش...
-
شعر حلالیت
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 22:33
کنجِ این دیوار خونه دارم از دوریت میمیرم اگه برگردی میبینی که من از زندگی سیرم اون وجودش زندگیمه ،اون تمومه خاطراتم ای خدا کارم تمومه تو برس یجور بدادم کاش میشد بازم دوباره دست گرمشو بگیرم یا که تو چشم قشنگش عکسمو یبار ببینم ای خدا دارم میبینم صورتِ گرم نگاشو ای خدا معجزه ای کن تا ببینم روی ماشو ای خدا حالم خرابه من...
-
شعر فاصله
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 22:04
تو تمومِ خاطراتم ردپات تو زندگیمه اینکه میگم زندگی نیست این عذابِ بندگیمه بین دستای من و تو فاصله قد ی دریاست وقتی چشمامو میبندم موجِ این فاصله زیباست رفتی و با رفتن تو خاطراتت جون گرفته تو بدون هرجا که باشی خاطرت خیلی عزیزه موجِ این اشکا رو گونم برده خنده رو زیادم تو چه زود رفتی عزیزم من هنوزم چشم براتم توی این حسی...
-
من کیستم
دوشنبه 26 فروردین 1398 10:55
در میان زندگیت نازنین، من کیستم؟ من همان کهنه غبارم ،بی تو اصلاً نیستم قلبِ تو چون قبلگاه ومعبد عشق من است قبلگاه من شدی ،جانا بگو من کیستم؟ رسمِ عاشق پیشگی را جاودانه میکنی من به تقدیر فلک ،شاید جهانی نیستم زندگی من شدی ای شمع سوزان دلم من بسوزم دور آتش، فکر فردا نیستم با نگاهت زندگی ها را به آتش میکشی من دم اخر...
-
حسرت
پنجشنبه 22 فروردین 1398 12:23
دگر اُمیدی به فردای دوباره نیست شب را نگاهی به ماه وستاره نیست ببخش هرچند تو وعده فردای دوباره ای سکوتم خدایا ،دعای عاجزانه نیست شبی را که در انزوای خلوتِ دلم چشم براهم اما، حضرتِ ستاره نیست در عمق نگاهت زندگی موج میزند ولی افسوس ، کلامت صادقانه نیست حسرتِ فردای دوباره را میخورم! فردایی که زن،پرچمدارِ عرصه مردانگیست...
-
ایام گذشته
چهارشنبه 14 فروردین 1398 12:03
شعر گفتی و دلم در پی این شعر شکست شعر و اشعار تو هم جان و دل بنده شکست ناخداگاه چو کردم هوس از یاد قدیم یادم امد که دلم مرده ز ایام قدیم گذره وقت زمان حال ببینم که چه شد قدرتش بحر بشر بود به خودش هیچ نشد حال باید به خودم قوتِ قلبی بدهم تاکه شاید گذر از واقعه تکرار نشد مهران محمودپناه
-
پیاز
دوشنبه 12 فروردین 1398 12:23
دیدی پیاز اقا شده همچون گلی زیبا شده او با تمامِ تندیش در قلبِ مردم جا شده مهران محمودپناه